امروز : 30 تیر 1403
  • 1399/07/29 - 08:31
  • 9
  • زمان مطالعه : 3 دقیقه
  • /Zrej

تقدیم به روح شهید مدافع سلامت دکتر محمد زارع/چشم های نگران

دکتر محمد زارع جوشقانی"عضو هیئت امنا و رئیس پیشین دانشگاه علوم پزشکی کاشان و رئیس بیمارستان لبافی نژاد شهید بهشتی تهران دیروز مورخ ۲۷ مهر ۹۹ به جمع شهیدان مدافع سلامت پیوست...





دکتر محمد زارع جوشقانی"عضو هیئت امنا و رئیس پیشین دانشگاه علوم پزشکی کاشان و رئیس بیمارستان لبافی نژاد شهید بهشتی تهران دیروز مورخ ۲۷ مهر ۹۹ به جمع شهیدان مدافع سلامت پیوست.



دلنوشته زیبای دکتر مصطفی جوادی مقدم دبیر ستاد شاهد و ایثارگر دانشگاه علوم پزشکی کاشان تقدیم به روح شهید مدافع سلامت دکتر محمد زارع شده که در ادامه با هم می خوانیم:

          

عقربه های ساعت به سختی پیش میروند نبض هایت آرام میزند وطپش های قلبت به شماره افتاده است.پشت در آی سی یو اما غوغایی است دست های به دعا بلند شده و لب هایی که آرام آرام ورد می خوانند و دانه های تسبیحی که به سرعت رد می شوند.

شام غریبان امام هشتم است کبوتران دل به مشهد پرواز کرده اند اما انگار نسیمی از خراسان به بیمارستانی در تهران وزیده باشد و تخت بیماری را در بر گرفته باشد دست به سینه می گذاری و خودت را به حضرت دوست می سپاری الهم رضًا برضاک

کاشان اما حال و هوای دیگری دارد در هر تکیه و حسینیه و روضه ای برایت ام یجیب می خوانند ..پنج مرتبه.

اجل اما تصمیمش را گرفته است .

صبح شده و مردم ماه ربیع را به هم تبریک می گویند که ناگهان خبر آسمانی شدنت در شهر نه در کشور می پیچد انگار دیشب رو به شاه خراسان کرده ای که ....آمدم ای شاه پناهم بده.

به سال های دور بر میگردم روزهای کار و درس وتلاش و بعد از درس پزشکی طبابت در درمانگاه های مناطق کمتر برخوردا ر کاشان وادامه این سختکوشی دوره تخصص چشم پزشکی است .چندی نمیگذرد که سکان مدیریت دانشگاه قوام گرفته  پزشکی را به تو میسپارند چه سالهای پر جنب و جوشی برای تو بود و چه سالهای پر فروغی برای دانشگاه

بهداشت و درمان شهر روز به روز پیشرفت میکرد پزشکان زیادی در شهر ماندگار شدند و دانشجویان بسیاری افتخار افرینی کردند .......



در چشم به هم زدنی ۱۲سال گذشت.شهر اما گاهی با تو نامهربان بود گاه در اوج این ناملایمات می خندیدی و در خلوت از خدا ی خودت مدد  می خواستی در روز تودیع تو چشم های نگران و گونه های خیس کارکنان دانشگاه و دل شکستگی امام جمعه فقید را دیدم .ایت الله یثربی وقتی پشت تریبون قرار گرفت نارضایتی اش را از رفتن تو علنی کرد و واز بانیان این کار ناصواب گله کرد و بعد قرآنی را امضا کرد و به تو سپرد نمیدانم بر حاشیه قرآن چه نوشته بود .تو آن را بوسیدی و بر چشم نهادی و بعد از سرزمین مادری مهاجر ت کردی .

مهاجرت واژه اشنایی برای مادر بود مهاجرت احمد به خرمشهر و عروج آسمانیاش در سال ۶۱ و مهاجرت و شهادت  ماشاالله به کردستان در سال ۱۳۵۹ اما مادر باور نمی کرد که۴۰سال بعد  در سال ۱۳۹۹ محمد آن هم در تهران و در سنگر سلامت  آسمانی شود..شاید چشم هایی که بینایی اشان را مدیون دستان هنر مند تواند نیز چنین روزی را تصور نمی کردند.



اما دکتر جان اصلا زمین جای خوبی برای خوب ها نیست.حاصل آن همه همت و نیکی و تلاش و جاهدت آن شد که فزشتگان خدا تو را از زمین  تا آسمان بدرقه کنند.

هیچکس باور نمی کرد خط سرخ شهادت که از خرمشهر در جنوب تا کردستان در غرب تداوم داشت بعد از سال ها ضلع دیگری باز کند تا تهران و در جبهه سلامت مدافعی را به ضیافت نور ببرد.

اما تو چه زیبا فهمیدی که در گرد و غبار کجروی ها  و ناراستی ها باید صراط مستقیم را پیمود و شاید شهادت اجر همین باورهای انسانی بود.

پاییز کاشان از هر سال زردتر است و مردم شهر در بهت و سکوت فرو رفته اند.

تو میهمان برادران شهیدت شده ای و بعد از سالها به ملاقات پدر رفته ای اما باور کن مادری که سومین شهیدش را تقدیم دوست کرده بیش از پیش تنها ست و ا و.بعد از  داغهای پی در پی وچشم انتظاری های طولانی  دیگر  غروب هیچ پنج شنبه ای منتظر محمد نخواهد بود  اما همچنان چشمان همسر و فرزندانت به در دوخته خواهد ماند. هر چند چشمان زیادی گریانند امابین تو وچشم ها الفت دیرینی و را ز  سر به مهری  بوده و هست ...   باشد که چشم فرو بستن تو چشمان بسته ما را باز کند.

آمین

مصطفی جوادی





  • گروه خبری : پایگاه خبری وب دا کاشان
  • کد خبر : 120011
کلمات کلیدی
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم